بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم...
اینکه آدم بپرهیزه از زدن بعضی حرفها و نوشتن بعضی چیزا،از این میاد که میترسه از قضاوت شدن.میترسه بقیه بفهمن داستانشو.داستانی که میخواد بین خودش و خودش بمونه.
این میدونی از کجا میاد؟از اینجا که آدم خودش راحت قضاوت میکنه آدمها رو و راحت داستان میسازه واسشون و سعی میکنه حدس بزنه داستانشونو.
چیکار باید کرد واقعا؟برای متوقف کردن این داستان سازی
میدونی گاهی شاید باعث درک بیشتر شه.گاهی دونستن داستانای زندگی مختلف حتی اگه قسمت هاییش یا همش ساختگی یا حدسی باشه یه جور تجربه جمع کردنه.ولی آدم از خودش میپرسه به چه قیمت؟
گاهی حتی آزاردهنده هم هست پیدا کردن ته ته نیت یا فکری که باعث یه رفتار از یه آدم شده،رفتاری که خیلی ها رو شاید اذیت نکنه ولی این به قول روژین اور تینکینگ،باعث میشه خودت اذیت شی.
خیلی وقته که بهش فکر میکنم.خیلی وقته بعد از هردفعه داستان ساختن واسه آدما هی به خودم تشر میزنم ولی حل نمیشه.
یکی کمک کنه!
جدی میگم!به منم بگید اگه راهی واسش دارید!;-)