شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

آخرین مطالب
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ امید

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خفه نشو خفه نشو. پاشو لبخند بزن. موهاتو ببند، صورتتو بشور، به همه و خودت بگو که خوبی. برو بشین چایی بخور یا لیمو شیرین. سربه‌سر یکی بذار. حرف بزن با اینو اون. بعد بیا مشقاتو بنویس. زنگ بزن اینو اون، به مسئول فلان بگو شماره ی فلانیا رو پیدا کردی به فلان جا هم فردا زنگ میزنی وقتی گفت ممنون بگو خواهش میکنم. به رو خودت نیار. ناهارتو تا ته بخور تموم شه. ظرفارو بشور انگار همه چی عادیه. به خودت و بقیه بگو همه چی عادیه. خفه نشو. به بقیه نمیگم خوابت نمیومد خوابیدی که بیدار نباشی، بیدار نمیشی که بیدار نباشی. خفه نشو نفس بکش. پاشو موهاتو ببند همه چی عادیه.

همیشه بهار
۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۷:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه دنیای صامت که آدما توش حرف نزنن؟ 

یه دنیای غیر صامت که توش باهام حرف بزنی چی؟

یه دنیای خاکستری؟

یه دنیای رنگی که توش بارون و برگای زرد و کوه های مه گرفته داره چی؟

حرف بزن. باهام حرف بزن.

چی داره میشه؟ قراره تهش چی بشه؟

مگه نگفتی خوشحالی؟ گفتی انگار همه چی از اول شروع شده. خب هنوزم همونجاست.

از چی میترسی؟ از مسئولیتت در قبال آدما؟ آره آره آره.

همه ی راه چیکار کردی؟ به تهش فکر نکردی.

به تهش فکر نکنم؟ 

من فقط میدونم روزای بارونیو دوست دارم. تو روزای بارونی کاپشن سبزه رو. با کاپشن سبزه عکس گرفتنو. تو روزای بارونی آهنگ گوش دادن و پشت بوم الهیاتو دوست دارم.

من فقط میدونم صدای کمانچه رو دوست دارم.

فقط میدونم اینجایی که هستمو دوست دارم. آدماشو، کاراشو.

هوم ورکاشو.

دوستشون دارم و خوبن.

فقط میدونم بهم گفتن کودک درونم فعاله و فلان و بهمان. 

من نمیدونم کار درست و عاقلانه چیه.

من فقط میخوام فکر کنم خدا هست. تو همه ی این روزای بارونی، تو همه ی برگای زرد و نارنجی و سبز و قرمز.

میخوام فکر کنم درسته. 

من عجیب و مهربون و بچه شدم. 

حکمت این همه اتفاق خوبو نمیفهمم. نمیدونم خوبن یا نه.

من فقط خوشحالم که بارون اومده و هوا خنکه و پنجره بازه.


همیشه بهار
۰۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر