شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

آخرین مطالب
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ امید

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

و وی دلش معجزه میخواست.

معجزه‌ی به وقوع پیوستن کلمات

مثلا این جمله: این تابستان، خنده و علم دارد.

همیشه بهار
۳۰ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه دریچه‌ باید از اینجا به دنیای واقعی باشه، وقتی اینجا مینویسی تو واقعیت رخ بده اون اتفاق.

همیشه حس میکنم وحود داره. یه دریچه برای فرار از دنیای واقعی و یه دریچه برای افتادنِ اتفاق.

برا همینه که رنگی‌ترین شادی و غمگین‌ترین غمامو اینجا به خودش دیده.

همیشه بهار
۳۰ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تو به من میگفتی هزارپسینِ بی‌پایان

تو نشستی تو ماشین منتظرم

همه‌ی روزا با من و بیشتر از من گشتی و از هرکی میتونستی پرسیدی

تو منو رسوندی کنکور

تو نتیجه‌مو چک کردی و گفتی از خوشحالی گریه کردی، تو تنها فرد خونواده بودی که اون عدده رو بهش گفتم

تو گلستان با صدای خسرو شکیبایی به من کادو دادی

تو برام شعر خوندی، خیلی زیاد

تو سعدی برام معنی کردی

تو گفتی کمانچه

تو شبا با من حرف زدی

تو بلیت شیراز گرفتی وقتی گفتم دلم تنگ شده

من ولی هیچ‌وقت نمیتونستم باهات حرف بزنم. تو قاطعی. و مطمئن و احتمال نمیدی شاید من یه چیز خوب بگم.

تو همیشه فکر میکنی من خیلی بچه‌م. منم وقتی با تو حرف میزنم انگار لالم، هیچی یادم نمیمونه، اگه یه جمله‌ی طولانی بگم اشکم درمیاد

من فکر کردم تنهام. از وقتی که دیگه نگفتی دختر هزارپسینِ بی‌پایان. از وقتی که دیگه زنگ نزدیم شعر بخونیم. از وقتی که من همون دو کلمه حرفی هم که تو راه کلاسا میتونستم بزنم یادم رفت، لال‌تر شدم.

من فکر میکنم تنهام. هرروز فکر میکنم کاش خواهر داشتم. کسی نبود که نظر بده رژِ صورتی یا قرمز، کسی نبود که من براش روزامو تعریف کنم. من فکر میکنم لال و تنهام، و تو بی‌تقصیر نیستی.

همیشه بهار
۲۹ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر