شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

آخرین مطالب
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ امید

یه نوت دارم، از تولد بیست و یک سالگیت. تولد توئه ولی همه‌ش از خالی بودن دست‌هام و پر بودنم از ابهام نوشتم. احتمالا هر لحظه می‌خواستم خودمو متوقف کنم ولی موفق نشدم. چون اصولا، انگار خودمونو اونقدری جدا از هم نمی‌بینم.
امشب داره بیست و سه سالت می‌شه و من این شب اردیبهشت را یادم هست :)
پنح‌تا تولده که باهمیم و از اون چک‌پوینت‌های هزار روزه و هزار و صد روزه‌مونم رد شدیم و خب من؟ فکر می‌کنم که خیلی خوشبختیم.
دستامون خالی نیست، با هم اومدیم و ساختیم و من فکر می کنم وقت گل دادن عشقه.
اون روز جایی نوشته بودم بزرگسالی بدمزه‌ست. راستش نیست. من خوشحالم که باهم بزرگ شدیم، و به نظرم بزرگسالای محشری هم شدیم. البته که دوباره باهم رو ترامپولینا خواهیم پرید و شاید پارکا رو بدوییم و آب بریزیم رو هم. ولی انقدر بزرگ شدیم که حرف بزنیم. که به هم بگیم از چی خوشحالیم و از چی ناراحت. و به هم‌دیگه فرصت تلاش کردن بدیم و قدردان تلاشای هم باشیم. 
بزرگسالی خوشمزه‌ست چون با تو بودن مزه‌ی ناپلئونی وانیلی با چایی داغ تو یه شب مهتابی بهاری زیر عطر بهارنارنجا رو می‌ده.
این‌ها همه‌ بهونه‌ست آقای هستن؛ آن شب اردیبهشت دنیا روشن‌تر شد، و دوستت دارم :)

مبارکی، خیلی هم مبارک :)

همیشه بهار
۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من یادمه اون روزا چه مزه‌ای بودن، یادمه باروناش از همه‌ی بارونا بارون‌تر بودن، شجریان از همیشه‌ش شجریان‌تر بود، دل من از همیشه‌ی همیشه‌ش نازک‌تر. یادمه مسیرا رو، پیاده‌رویا رو‌. یادمه تو رد شدن از چهارراه‌ها چی می‌خوندم، و چقدر می‌خواستم از شیشه‌ی بالا کشیده‌ی تاکسیا بپرم بیرون و پام برسه به یه دنیای دیگه. هیچ پاییز دیگه ای اونقدر خنک و خوشبو نبود، هیچ پاییز دیگه‌ای اونقدر بی‌خوابی همراه با هیجان و عشق و ترس و غم به خودش ندید، حتی چایی‌های اون پاییز مزه‌شون فرق داشت.

من زنده موندم و خفه نشدم و یاد گرفتم و یادم موند عشق همیشه برام اولین چیزه. و اونه که می‌برتم. جلو یا عقب، چپ یا راست، یا اصلا معلقم می‌کنه تو هوا. یاد گرفتم من خیلی بنده‌ی عشقم. بخواد فیزیک باشه یا ادبیات، بخواد معشوق باشه یا دوست، آدم باشه یا علم یا شعر یا موسیقی، عشقه که افسار من دستشه.

من احتمالا خوشبختم از این بابت، خیلی خوشبخت.

با همه‌ی جاهای سوختگی یا زخمای به تنم، یا همه‌ی خارهای به پام و اشکای ریخته شده‌م و با همه‌ی ترسایی که وجودمو فرا گرفتن، و با همه‌ی دردهای پیش رو، من احتمالا خوشبخت‌ترینم.

گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن

ور تیر طعنه آید جان منش نشانه

همیشه بهار
۱۵ آبان ۹۸ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من نمی‌دونم زیر دل زدن چه شکلیه و فلان

می‌دونم همیشه اون تیکه از شعر زدبازی برام جذاب بود که می‌گفت جاهای بد خیلی رفتیم و کارای بد خیلی کردیم

 

همیشه بهار
۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نگفتم که بغضا هم تموم میشن. نگفتم که انقد دلم تنگ شده که دیگه چیزی برام قشنگ نیست. نگفتم که دوست دارم بیام. دوست دارم بگم ما تواناتر از آنیم که می‌پندارند، بگم خوش درخشیدیم، مستعجلم نبودیم. که چقدر به امید زنده ام. که چقدر کاش واقعی شدن امیدامو ببینم

کاش که وصال دولت بیدار رو بدن

همیشه بهار
۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی دلم تنگ می‌شه، دیگه همه‌چی لوس میشه. قربونت برما و دورت بگردما، اون استیکره که بغل میکنه، اون که انگشتش تو دهنشه، اون گیف روباه‌ها. من دلم تنگ شده و سخت و غیرقابل نفوذ شدم، و‌همه باید همینجور باشن. همه باید صبحا مث من جدی وارد دانشگاه شن و با هم‌تیمیاشون حرف بزنن، سر کلاسا سوال بپرسن و تو آسانسورا تا کمر خم شن بگن سلام دکتر. همه باید تو راه برگشتشون به مرطوب‌کننده‌ی تموم شده و اینکه پول جدیدشو ندارن فکر کنن و با راننده تاکسیای بداخلاق دعواشون شه. من وقتی دلم تنگ شده استیکرا هم نباید همو بغل کنن، آدمک‌های توی گیف هم نباید بدوئن سمت هم.

من دلم تنگ شده و همه باید جدی باشن. باید تو تاکسی کیفشونو محکم بغل کنن و جلو رو نگاه کنن.

همیشه بهار
۲۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چیز جدیدی نیست، ولی من اصلا خوشحال نیستم.

همیشه بهار
۰۸ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من امروز سوال پرسیدم از یه سال بالایی و پیشکسوت و اینا، مشورت در واقع، و خیلی خوب جواب داد و کلی هم گفت آره من هستم و حواسم هست و اینا.

خواستم بگم من خیلی خوشحال شدم و از اون اتفاقا یود که ادمو به آدما امیدوار می‌کنه.

و آقای ا.ح.س. اگه این پستو دیدین، می‌خواستم بگم عمیقأ مرسی :)

همیشه بهار
۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بهار مبارک :)

همیشه بهار
۰۱ فروردين ۹۸ ، ۰۴:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

داشتم هزار تیکه میشدم

و تنها سلاحم اینه که خودمو بغل کنم. محکم

همیشه بهار
۲۱ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

معشوقِ جان به بهار آغشته‌ی منی...


+رضا براهنی

همیشه بهار
۱۴ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر