اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
اینا رو نوشتم که به خودِ مضطربِ هرروزم، وقتب که قلپقلپ حرص میخوره و داغه همهی روز از استرس و تشویش، بگم که اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
اینا رو نوشتم که به خودِ مضطربِ هرروزم، وقتب که قلپقلپ حرص میخوره و داغه همهی روز از استرس و تشویش، بگم که اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
اونم سر چیزای اتفاق نیفتاده.
و به تو بگم که «مثل ندارد باغِ امیدت :)»، که هرروز شگفتزدهم میکنی :)