شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

آخرین مطالب
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ امید

مدامم مست میدارد...

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ
انقد همه چی عوض شده بود،انقد عوض شده بودم،انقد تو هوا پا گذاشته بودم و انقد معلق بودم که الان که من قبلی هی داره پیداتر میشه تو روزام،حس میکنم وجودشو.خب اون من جدید رو فکر کنم بیشتر دوست داشتم!میدونی همین امروز عصر و همین الان چی داره اتفاق میفته؟من باز دلم میخواست گریه کنم.بعد رفتم کلاس.کلاس خوب بود و یجا وسطش با خودم گفتم مث خر خوشحالم!آخرش بهش گفتم هی هرهفته میخوام نیام ولی انقد که خوبه،نمیتونم!بعد تو ماشین آهنگ به قول اون anouar brahem کثافتو،که برام بلوتوث کرده بود گوش دادم!و فکر کردم.گفت سه شنبه میاد تهران و من با سر میرم کنسرتش،جیگرش برم.بعد گفت دو سال پیش هم اومد،برام بلیت هم گرفتن،ولی هرچی فکر کردم دیدم نمیتونم برم!نمیتونم برم از نزدیک ببینمش!بعد اول آهنگی که باعث شده بود کلاسیکو رها کنه و بیاد عود بزنه و به قول خودش مسیر زندگیشو عوض کرد رو برامون پخش کرد.چون نمیتونست تا آخرشو گوش بده!چون کلاسو تعطیل میکرد میرفت اگه تا آخرش گوش میداد!خودش گفت.من به این فکر کردم که شاید عادی باشه که بعضی چیزا انقد خوب باشن که حالتو بد کنن.بعد تو ماشین به این فکر کردم که شاید اونروز که داشت میگفت:"دیدی بعضی چیزای انقد خوبن که با خودت میگی اه بسه دیگه چقد خوبی.که حالت بهم میخوره."داشته تو ذهنش میگفته مث این anouar berahem کثافت!
شاید عادی بود که منم حالم از کنسرت رفتن بد میشد.بعد از خودم پرسیدم اون چیزا انقد خوب بودن که بخوام اون اندازه دوستشون داشته باشم که حالم بد شه؟همون قبل از شروع سوال جواب دادم که نه.من اصلا انقد دوسشون داشتم؟نمیدونم!به طرز مزخرفی وقتی تو وبلاگ های پیشنهادی وبلاگ ا.ا وبلاگ های نجومی میدیدم نمیخواستم ببینمشون.میگشتم دنبال یه غیر نجومی.مثل اونموقع ها که نمیتونستم برم تو وبلاگ بچه هایی که طلا شده بودن.واقعا نمیتونستم.یکی دوبار هم بیشتر نرفتم.در این مورد شاید این تئوری که دوست داشتن زیاد حالمو خیلی بد میکرد صدق کنه.
فکر کنم الان دلیلشو پیدا کردم.وقتی یه چیزیو دوست دارم و حس میکنم بهش دسترسی ندارم،یا توش خوب نیستم یا الان وقت دنبال کردنش نیست یا یه چیزی اون وسط راجبش لنگ بزنه،هرچیزی،اونوقت هرچیزی راجب اون حالمو به طرز مزخزفی بد میکنه.
من میترسم از برگشتن من قبلی.
من این هفته هر روز تا ظهر خوابیدم.[شاید اشکال نداشت]
چه نتیجه ای میگیرم؟اصولا فعالیت در هر حوزه ای غیر از اون چیزی که انقد دوستش دارم که حالم بد شه،من رو نابود میکنه!
_انقد این بهار و تابستون متفاوت بود با همه ی بهار و تابستونای عمرم،انقد غرق شدم و زمان انگار کش اومد،که نمیدونم پاییزو چطور باید زندگی کرد!امیدوارم پاییز و زمستون خوبی باشه.و متفاوت:)
من قبلی آدم خوبیه ولی واسه جنگیدن به اندازه کافی قوی نیست.
التماس دعا.از این دعاهایی که وقتی دلتون شکسته و به خدا خیلی نزدیکین ازش میخواین.
میدونید من 1سال کلی دویدم که عوض شم و
دعا کنید قلبم قرص بمونه و قوی.باشه؟
مرسی:)

۹۴/۰۶/۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
همیشه بهار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی