هراس بی تو ماندنم ادامه دارد...
شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ق.ظ
یه 10/11 ماه پیش به خودم و خانم سازگار قول میدادم که دیگه وبلاگ هادی صفریو نخونم چون اون یه از المپیاد برگشته ی کنکوری بود و من المپیادی و فاز حرفاش خوب نبود واسه اون روزهام!این روزا هی به خودم قول میدم یه وبلاگ دیگه نرم چون من یه از المپیاد برگشته ی کنکوریم!:دی
ولی بازم هردفعه میگم بزار این پستشم بخونم از این به بعد دیگه نمیرم!الانم قول نمیدم!:/
یک جور بهونه گیری شدم...:/میدونید یکی از جاهایی که عاشق اینم که شبا اونجا برق بره قوام آباده(مکان باغمون).چون میریم میشینیم بیرون بعد اونجا یه جور صمیمی ایه.و جدا از همه ی اینا،میدونی چی راجبش فوق العادس؟اینکه دراز میکشی و آسمون بالای سرت پر از ستارس:))
یه جور بهونه گیری شدم که نمیخوام راجبش توضیح بدم.ببین جدا از همه اینا...فاطمه!میشه برام دعا کنی؟:)[البته با این امید که این پست رو خونده باشی]
۹۴/۰۵/۳۱