شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

آخرین مطالب
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ امید

نمیدونم برای چی دارم گریه میکنم:-D

نکته اینجاست.

اینکه متعلق به جایی نیستم؟ گروهی چیزی

۴تا دوست مثلا که صبح تا شب چرت‌وپرت بگیم باهم؟ 

به دوستای آدما حسودیم میشه. به آدمایی که دوستایی دارن که بیان پیششون :)

یک هفته و یک روزه که همش دارم گریه میکنم. غیراز شبی که تو اومدی

برای اینکه از اینکه استاد مدارمنطقیم بی‌جهت به بعضیا بی‌احترامی میکنه بدم میاد

از استاد ریاضی مهندسی که چشماشو نازک میکنه برام هم بدم میاد

از جاوا خوشم میاد ولی دوست دارم جواب ِ سوالامو بدونم

دوست دارم تو نزدیک باشی

نمیتونم برم حمام چون یه کوچولو سرما عواقب ِ بدی داره. از اینکه نمیتونم برم حمام خوشم نمیاد

دوستامو از دست دادم

ساعت‌ها گریه کردم واسه زلزله. بیشتر تو دلم

نمیدونم از چی خوب نیستم، ولی خوب نیستم.

شاید از خلاصه کردنِ دنیام.

شاید از ترسِ از دست دادن

مشتامو محکم بستم و چشمامو بستم و جیغ میکشم که نه، بمونید

از همه‌چی میترسم. از اینکه مامان نباشه، از اینکه تو نباشی ولی من باشم، از اینکه موفق نشم، از اینکه دوست نداشته باشم، دوست داشته نشم

چی داره اینجوری ترسو تو من ریشه می‌دوونه؟ اینکه تو نیستی؟

چقد دلم باور میخواد. دلم ایمان میخواد.

نبودِ باور اینجوریه، از درون فرومی‌پاشی :)

گاد :) از عظمتت میترسم و از ناتوانیم

باید یادم بیاد مهربونیت

و یادم بیاد که همین الان همینجا باید خوشحال باشم و لذت ببرم نه اینکه منتظر ِ ایستگاه ِ بعدی باشم

:)

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری

سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب

خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی

سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند

با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

من از این طالع شوریده برنجم ور نی

بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش

غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست



(می‌فرمایند که انسانِ هوشمند در برابر ِ حق آرام است یا همچین چیزی :). اینه که دست و پا زدن خوب نیست. جریان داره میره، شناور باشید! درونم یکی میگه اگه جایی که من میخوام  نمیره چی؟ میگم دقیق نمیدونم، حداقلش اینه که میره.)

همیشه بهار
۰۵ آذر ۹۶ ، ۰۱:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اسمبلی عجیب است
اسمبلی غریب است...

اسمبلی کول است

اولش هم سخت است :دی

اما فقط اولش



نامربوط نوشت: چقد وبلاگ نویسی با لپتاپ کیف نداره :دی

همیشه بهار
۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۴:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعد از همه‌ی کلاس‌ها میخواهم بدوم.

به جایی که نیست...


*کتابی از ژوزه‌ساراماگو

همیشه بهار
۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۶:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
همیشه بهار
۰۱ مهر ۹۶ ، ۲۱:۰۵
اند از دِ ثرد پست، اند کانوینسینگ امونت آف تییرز، نو آی فیل ماچ مور بتر :)))
استیل میسینگ یو،
اند هلو تو دِ نایت
اند
لایف استیل هز یو، اند مامی، اند یو، اند مامی
سو ایت‌ ورث گتینگ آپ تومارو

همیشه بهار
۱۳ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

میسینگ یو

میسینگ یو

میسینگ یو

آلویز میسینگ یو

د ودر ساکسز اند آی میس یو

اند آیم فاکینگلی آلویز این عه میس

اند آیو ویتد فور یو هول مای لایف

نَو آی هو یو اند آی میس یو تو

همیشه بهار
۱۳ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من متعلق به سرزمینِ نیمه‌کاره‌هام.

آدمِ «اگه وقت میذاشت یکی از بهترین‌ها میشد»

من در همه‌چیز خوبم، اما نصفه نیمه.

و فاک به خستگی

و فاک که خواسته‌هام هیچ‌وقت با کارام که هیچ‌وقت همراه نشد

و اینکه همه‌تونو اذیت میکنم

و شاید هیچ‌وقت درست نشم

و لعنت به ناامیدی

و آب وانت یور شولدرز تو کرای

آی آلویز وانت تو کرای

اند دت ایز کامپلیتلی لاجیکال دت در کنت آلویز بی عه شولدر فور آلویز کرایینگ

فااااک به من که خوب نمیشم

همیشه بهار
۱۳ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

و من گشنه

و خسته

بی‌کلید

پشتِ در

همیشه بهار
۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

«باورت بشه، عاشقت منم، باورت بشه...»

مثلا فکر کنیم هرسال در ده عروسی این آهنگ برای رقص ِ دونفره‌ی عروس داماد پخش شود، بعد یکیشان-که در أین مورد داماد بود - باورش شود و بالاخره لبخندش را ببینیم.

حالا یک آدمِ خوشبخت‌تر از منصور نشانم بدهید.

هر لحظه، در یک گوشه‌ای از دنیا، وقتی خودت باورهایت تمام شده یک نفر ممکن است یکی از آهنگ‌هایت را بشنود و باورش شود، وقتی خودت ناراحتی یکی با آن‌ها لبخند میزند، خودت مرده‌ای یکی یک گوشه‌ای خودش، با یارش، با آن می‌رقصد، یکی یک‌جایی با یکی از آن‌ها گریه میکند و آرام می‌شود

کتابت، آهنگت، نقاشی‌‌ات، مجسمه‌ات،نمایشنامه‌ات...

انگار کپی‌هایی از خودت در دنیا پراکنده شده‌اند که مردم احساس ِ بهتری داشته باشند

هنر معجزه نیست؟ :)

همیشه بهار
۲۸ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مامان فکر میکنه همه‌ی معلما خوشبختن چون معلمن

من درکش میکنم، چون فکر میکنم همه‌ی مدال‌دارای المپیاد خوشبختن چون مدالِ المپیاد دارن.

طلاها خوشبخت‌تر.

طلاهای شریفی.

من فکر می‌کنم المپیادیایی که شریف فیزیک میخونن خوشبختن. چون المپیادی‌هایی هستن که شریف فیزیک میخونن‌.

من مدال‌دار نشدم.

شریفم نشد.

برگشتن به المپیاد غیرممکن بود چون نه اول بودم نه دوم نه سوم.

دوباره موندن واسه فیزیک ِ شریف غیرممکن‌تر حتی.

هیچی نمیگفت که زنده ازش بیرون میومدم. هیچی نبود آروم و قوی نگه‌م داره واسه یک‌سال. باید چیزی می‌داشتم که نداشتم. خریدنی هم نبود. هیچ‌جا نبود.

نه مدال‌دار بودم که درس بدم و با انگیزه‌ی مالیش فیزیک بخونم، نه فیزیک خوندنم میتونست تو شریف اتفاق بیفته.

پس بومب

۴سال ترکید. ۴سال من.

نه ۴سال از وقتم یا هرچی، ۴سال رویا از ۱۷ کم شد.

بعد همه‌چی عوض شد.

فکر کردم که صلاح اینه، و من کامپیوتر خوندم در شیراز.

و فکر کردم که خدافظ فیزیک. ( نمیدونم چطور)

بعد نشد.

از اینور و اونور پیغام میفرستاد. و من براش دست تکون میدادم.

بعد تو بهم گفتی اصن کدنویسی دوست دارم؟ گفتم چرا؟ مگه معلوم نیست؟ گفتی نه.

بعد ستاره‌ها آرومم میکردن.

پروفایلام آسمون بود.

بعد توی کارگاه‌ها ادبیات و علوم پایه انتخاب کردم

و بعد از خودم پرسیدم چرا مهندسیو نگاه هم نکردم؟

بعد یه عکس اذیتم کرد. که بیا برو با پولی که از کاری که دوست نداری وقتیو بخر که توش چیزی که ازش متنفر بودیو انجام دادی.

نمیدونم چی میشه، ولی فکر میکنم مامان تا آخر ِ عمرش فکر میکنه معلما خوشبختن چون معلمن و شاید من فکر کنم طلاهای المپیاد و شریفیا خوشبختن چون طلای المپیاد و شریفی‌ن.

من نه اول بودم نه دوم نه سوم.

نه چیزی داشتم واسه چنگ زدن و زنده موندن.

فهمیدنِ چی تو این دوجمله سخته واسه گذشتن و رد شدن؟

امروز خوشحال‌تر بودم.

چرا؟ سیمپلی.

چون از ۱۱ تا ۷ حس کردم آیم دویینگ سامتینگ.

و حسودی نکردم.

و با آدما حرف زدم دیدم خیلیم آسونه.

الان،

نمیدونم، شاید فکر میکنم شاید یه وقت پشیمون شم. ولی نمیشم.

مون میگه کامپیوتر قشنگه ولی فیزیک یه‌چیز دیگه‌ست.

من میگم کامپیوتر قشنگه. فیزیکم قشنگ بود.

ذهنم میگه چرا یو آر نات عه کامپیوتر گیک، من میگم خودت بودی دیدی. میگم نمیدونم. میگم شاید یه‌روز شدم. میگم مون میگه باهوشم. خیلی. میگم امروزو نگاه کن. با آدما حرف زدی و اسم کپی کردی و لیست چک کردی و به سوالای بات جواب دادی. سخت نبودن ولی یو فیل بتر.

من میگم نمیدونم کی، ولی رد شو

امید ِ هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش.

رونده باش.

همیشه بهار
۰۸ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر