شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

شنگ

عشق شنگ بی قرار بی سکون_چون درآرد کل تن را در جنون...

آخرین مطالب
  • ۳۱ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۴ امید

پریدن از ارتفاع کم*

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

میدونی منطقی تر که نگاش میکنم میبینم خیلی بچگانه بوده حرفام انقدی که خودم کلافه میشم که این همه بچگی از کجا آخه.بیشتر از فکرکردن بهشون تعریف کردنشون واسه همه شاید بچگانه باشه.یا اصلا شاید هیچکدوم.

بهش که نگاه میکنم، تو این لحظه درکل یادم رفت چی میخواستم بگم.[یعنی حس کردم نمیدونم نگاه که میکنم چی میشه]

همه ی چیزایی که یادم میاد اینه:

_چرا؟چش شده مگه؟از هولدن و... رسیدیم(؟؟)[احیانا بهتره گفت رسیده!] به کامپلتلی دیساپوینتد.و من فکر میکنم که چرا آخه؟چی میاد به سر آدم مگه؟

تصویری که کلا الان تو ذهنم هست مثل آهنگ پس زمینه،شکیباست و کمپ و اینکه هر عصر یه مقدار بدوبیراه میگیم به همه چی و میخندیم و بعد دینی میخونیم.

بعدی اینه که دلم میخواد دقیقا همینجا تموم شه.فائزه یه بار نوشته بود میترسم از زندگی بعد...

درحال حاضر میدونی چه وضعیه؟یک المپیادی هستم که مستند میراث آلبرتا2 رو دیده،به همین جهت نرسیده ادبیات بخونه،کنکور داره و اینها همه خیلی مهمن.بعد درحالی که داره سعی میکنه به چیزی جز 7صبح و برنامه و اینها فکر نکنه،مغزش کاملا قفل کرده و فکر کنم ناراحته بابت ندیدن شکیبا،تموم شدن هولدن،آلبرتا و احتمالا بزرگ شدن.

*اسم یه فیلمیه که ندیدمش.

۹۵/۰۱/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
همیشه بهار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی